هفتاد و دو گل به نینوا عاشورا شد فرش قدوم یادگار زهرا
بر منتقم خون شهیدان صلوات با بانگ لثارات چو آید فردا
تاسوعا و عاشورا سال 1365
روزهای بزرگ و همواره توأم با حماسة تاسوعا و عاشورا در حالتی فرا رسید که دشمن آمادة کنترل اوضاع در اردوگاه بود و دل ما به خاطر وقایع اخیر مالامال از درد و اندوه و با وجود وقایع اخیر دهة محرم با شکوه خاصی برگزار شد. صبحها هنگام صبحانه و ظهرها هنگام غذای ظهر مداحان به آسایشگاهها میآمدند و به مرثیهخوانی میپرداختند و در این میان همه در انتظار روزی بودند که آقای فخلعی به آسایشگاهشان بیاید. روز عاشورا طبق معمول به عنوان صبحانه به ما حلیم میدادند این موضوع ما را به یاد عاشوراهایی میانداخت که در شهرمان شب را تا به صبح بیدار بودیم و به در خانههایی میرفتیم که تا صبح کنار دیگهای حلیم بیدار میماندند و صبح زود به تقسیم آن میپرداختند. با توجه به حضور افراد مختلف از استانهای گوناگون کشور پهناور ایران آداب و رسوم خاص هر منطقه نیز در اردوگاه مشاهده میشد. بچههای خراسان بر سر و کتفهایشان گل میمالیدند، بچههای تبریز عزاداری مخصوص به خودشان داشتند و بچههای خوزستان به نوع خاص سینهزنی خود به نام واحد میپرداختند. به هر حال تاسوعا و عاشورای سال 65 برای ما نسبت به سال گذشته آزادی عمل بیشتری وجود داشت، زیرا دیگر از مانورهای دشمن نمیترسیدیم ما که انواع و اقسام شکنجههای دشمن را دیده و چشیده بودیم دیگر چه لزومی داشت که بترسیم لذا در سال 65 با وجود همة تهدیدهای دشمن روز تاسوعا و عاشورا اردوگاه یکپارچه حالت غم و اندوه داشت. ساعتی قبل از آمار تا مدتی بعد از صبحانه عراقیها به پخش نوار مقتل از بلندگوهای اردوگاه پرداختند بچهها زیر بلندگوها نشسته بودند و گریه میکردند. اگرچه این نوار به زبان عربی پخش میشد اما دارای سوز و گداز خاصی بود و مراحل مختلف نبرد در کربلا را شرح میداد. در این نوار ماجرای شهادت تمامی شهدای کربلا از حر تا حضرت اباعبدالله به خوبی شرح داده میشد. سپس به ماجرای اسارت اهل بیت میپرداخت. بچهها با مختصر آشنایی که به زبان عربی داشتند به طور کلی مسیر ماجرا را متوجه میشدند. به هر حال تاسوعا و عاشورا در سال 65 مؤثرتر از سال پیش بود.
نقل از کتاب سال های اسارت اثر محمد جواد اسکافی