آزادگان بهبهان

پاک باش و خدمت گزار

آزادگان بهبهان

پاک باش و خدمت گزار

آزادگان بهبهان

اطلاع رسانی مناسبت ها و مراسم های هیات آزادگان بهبهان

۲۶ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

 

    

نجف علی خندانی تولد 1344

اعزامی از بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهبهان

تیپ امام حسن مجتبی علیه السلام

عملیات والفجر مقدماتی منطقه شیب میسان

تاریخ اسارت 1361/11/18

تاریخ آزادی 1369/5/27

هفده ساله بود که برای اولین بار به جبهه اعزام شد تا در عملیات ظفرمندانه فتح المبین شرکت کند. در این عملیات بزرگ که با پیروزی چشمگیر فرزندان ایران اسلامی همراه بود به وضوح شکست مفتضحانه دشمن زبون را مشاهده کرد که چگونه از مقابل غیور مردان رزمنده پا به فرار گذاشتند. بعد از این عملیات رزمنده دلاور ما خودر ا برای حضور در عملیات جاودانه و فراموش نشدنی بیت المقدس آماده کرد تا در خلق حماسه بیاد ماندنی آزاد سازی خرمشهر در کنار رزمندگان اسلام به جهاد بپردازد. بعد از فتح خرمشهر بازهم جذبه میدان های نبرد رزمنده ما را رها نکرد و این بار او را به جبهه پدافندی عملیات رمضان کشاند. شیب میسان و عملیات بزرگ والفجر مقدماتی آخرین تجربه رزمنده جوان ما بود. در این عملیات نجف علی خندانی به اسارت دشمن درآمد و مرحله تازه ای از رزم و جهاد را در اسارتگاه های دشمن تجربه نمود. وحشیگیری دشمن بعثی را در آغاز اسارت به چشم دید و با تمام وجود آماده تحمل سختی های این مرحله شد. نخست به همراه اسرای عملیات والفجر به اردوگاه موصل بزرگ منتل شد. پس از مدتی در جابجایی های مرسوم دشمن به اردوگاه چهار فرستاده شد در آنجا مدتی در کنار مرحوم حاج آقای ابوترابی روزگار را سپری کرد. سپس به اردوگاه موصل کوچک منتقل شد و چند سالی را در ان اردوگاه بود در اخرین جابجایی در تابستان سال 1367 مجددا به اردوگاه موصل بزرگ بازگشت و تا روز آزادی در همین اردوگاه بود سرانجام رزمنده دلاور ما در تاریخ 27 مرداد ماه سال 1369 پس از تحمل قریب به هشت سال اسارت و سختی های مخصوص به خود به عزت تمام به آغوش میهن اسلامی بازگشت و پس از آزادی در لباس سبز پاسداری به خدمت خود ادامه داد. ایشان اینک بازنشسته شده و در بهبهان زندگی می کند.

ایستاده از راست نفر سوم نجف علی خندانی

بیش از 220 تن از رزمندگان شهرستان بهبهان بخشی از عمر خود رادر اردوگاه های رژیم بعثی سپری کردند

و با عزت و سربلندی به میهن اسلامی خود بازگشتند.

درود خدا بر آن بزرگ مردان باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

آنجائی که یاد شهادت، یاد و ذکر شهیدان، تمجید از عظمت شهیدان وجود دارد، هر انسانی، هر دلی احساس عظمت و استغنای از غیر خدا میکند. رهیر معظم انقلاب

شهید احمد ویسی تولد 1341 شهادت 1361 فکه

شهید رضا داستار تولد 1340 شهادت 1361 دارخوین

شهیدمحمد شکر تولد 1335 شهادت 1360 پل کرخه

شهیدعبدالرحیم صفایی مقدم تولد 1341 شهادت 1361 خرمشهر

دارالمومنین ،بهبهان، بیش از 1100 شهید تقدیم اسلام و انقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد

  • آزاده رزمنده
  • ۱
  • ۰

شما آزادگان، باید هرکدام مثل ستاره‌ای بدرخشید و مظهر و سرمشق و نمونه‌ی وفاداری به آرمانهای اسلام و اصرار بر پیمودن راه انقلاب و کانون روشنگری علیه مطامع استکبار باشید.: رهبر معظم انقلاب

 

        

 

 

غلامرضا چاشیانی تولد 1341

اعزامی از بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهبهان

تیپ امام حسن مجتبی علیه السلام

عملیات والفجر مقدماتی منطقه شیب میسان

تاریخ اسارت 1361/11/18

تاریخ آزادی 1369/5/27

 

غلامرضا چاشیانی قبل از عملیات والفجر مقدماتی یک بار برای حضور در جبهه نبرد علیه بعثیون متجاوز اقدام نمود اما موفق نشد و نیروهای اعزامی یک هفته بعد از اقامت در اهواز به بهبهان برگردانده شدند.رزمنده جوان ما بعد از این تاریخ از پای ننشست و سرانجام موفق شد که به همراه گردان های رزمی بهبهان برای شرکت در عملیات بزرگ والفجر مقدماتی عازم شوش شود. او در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد و در همین عملیات به اسارت دشمن درآمد.سختی های فراوانی را همراه با شکجه های بی رحمانه تحمل نمود تا به اردوگاه موصل یک(بزرگ) منتقل شد. بخشی از عمر خود را در این اردوگاه در کنار مرحوم حاج آقای ابوترابی گذراند .و به سفارش ایشان در امر سواد آموزی به کسانی که خواندن و نوشتن را نمی دانستند کوشش فراوان نمودو در این مسیر مورد احترام سواد آموزان نیز بود.. غلامرضا قریب به هشت سال اسارت خود را در اردوگاه موصل بزرگ گذراند و روز 27 مرداد سال 1369  به همراه دومین گروه از آزادگان با سربلندی تمام به ایران اسلامی بازگشت.

بعد از آزادی ادامه تحصیل داده و مدرک کارشناسی خود را در رشته مدیریت برنامه ریزی دریافت نمود و در اداره آموزش و پرورش بهبهان به خدمت خود ادامه داد که این خدمتگزاری همچنان ادامه دارد.

 

بیش از 220 تن از رزمندگان شهرستان بهبهان بخشی از عمر خود رادر اردوگاه های رژیم بعثی سپری کردند

و با عزت و سربلندی به میهن اسلامی خود بازگشتند.

درود خدا بر آن بزرگ مردان باد

  • آزاده رزمنده
  • ۱
  • ۰

مولی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)»:

إنّ الجِهادَ بابٌ مِنَ اَبوابِ الجَنّةِ فَتَحَهُ اللهُ لِخاصَّةِ اَولیائِهِ.

جهاد در راه خدا یک دری است از درهای بهشت که خداوند آن را تنها برای اولیای خاص خودش باز گذاشته است. (نهج‌البلاغه، خطبة ٢٧)

یاد و خاطره شهدای عملیات بیت المقدس گرامی باد

 

شهید سید مصطفی رضوی تولد 1342 شهادت 1361 خرمشهر

 

شهیدجعفر نیک رو تولد 1344 شهادت 1361 خرمشهز

 

شهید فرشاد نوریان تولد نوریان تولد 1342 شهادت 1365 غرب کشور

شهید محسن عوضیان تولد1346 شهادت 1361 دارخوین

دارالمومنین ،بهبهان، بیش از 1100 شهید تقدیم اسلام و انقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد

  • آزاده رزمنده
  • ۱
  • ۰

 

    

شامگاه روز چهارشنبه 14 اردیبهشت ماه 1401جمعی از آزادگان بهبهان به عیادت برادران آزاده حاج غلامعباس محمد حسنی و حاج حسین علی ستوده رفتند. حاج غلامعباس محمد حسنی اسفند ماه سال گذشته عمل جراحی دست داشته که به حمدالله بعد از عمل شرایط مناسبتری پیدا نموده است .

حاج حسین علی ستوده نیز در فروردین ماه امسال دچار عارضه درد پا و کمر بوده و هم اکنون تحت درمان است. در این دیدار آزادگان در جریان روند معالجه و بهبود این دو عزیز قرار گرفته و برای سلامتی ایشان دعا نمودند.

  

 

  • آزاده رزمنده
  • ۱
  • ۰

«پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»:

لایَجتَمِعُ غُبارُ فی ‌سبیل‌الله و دُخانُ جهنَّمَ فی جَوفِ مُؤمنٍ.

گرد و غبار جهاد در راه خدا هرگز با زبانه‌های آتش جهنم در اندرون یک مؤمن جمع نمی‌شوند (مؤمن مجاهد در راه خدا هرگز به آتش نمی‌سوزد.) (الشهاب فی الحِکَمِ و الآداب، ص ٦١)

یاد و خاطره شهدای عملیات بیت المقدس گرامی باد

            

شهیدمحمد جواد صاددقی تولد1339شهادت 1361 خرمشهر شهید قدرت الله صلاحی تولد1343 شهادت 1361خرمشهر

               

شهید رضا محمد پورتولد 1341 شهادت 1361دارخوین  شهیدعلیرضامعتقد تولد 1346 شهادت 1361دارخوین

 

دارالمومنین ،بهبهان، بیش از 1100 شهید تقدیم اسلام و انقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد

 

  • آزاده رزمنده
  • ۱
  • ۰

 

عیدسعیدفطر: سال 1363

            بعدازظهرآخرین روزماه رمضان عراقی هاگفتند:((چون فرداروزعیداست وماوشما30 روزروزه گرفته ایم !فردابه شماحلوا خواهیم داد))صبح روزعیدمقداری حلوابه همراه صبحانه به مادادند، بچه هابه آرامی به یکدیگرتبریک می گفتندوآرزومی کردندکه سال آینده عیدفطررادرکنارخانوادهایشان جشن بگیرندوهمگی ازخداوندقبولی اعمال وپیروزی رزم آوران سپاه نورراطلب می کردند.به علت فشارهای شدیدوبرخوردهای خشونت باردشمن درآن سال هیچ مراسم خاصی دراردوگاه برگزارنشدوتنهاتفاوت روزعیدبا روزهای دیگراین بودکه آن روزصبحانه خوردیم ودیگرروزه نبودیم، عراقی هادرصبح روزعیدهم به بهانه های گوناگون بچه هارازدند وهمان ((منش همیشگی خودرادراین عیدمذهبی ودینی دوباره تکرارکردند،اگرچه رادیووتلویزیون عراق دراین روزجشن های مفصلی رابه نمایش گذاشت که به اعیادمذهبی هیچ شباهتی نداشت .اماسربازان شادی خودرابااذیت وآزاربچه هاابرازمی کردند.آن روزازصبح تابعدازظهراتفاق خاصی نیفتاداماهنگام آماربعد ازظهرنایب ضابط پلنگی مسئولین آسایشگاه هارابه وسط اردوگاه فراخواند وازآنها خواست که هنگام آمارحلول عیدسعیدفطررابه افسر اردوگاه تبریک بگویند. اوگفت وقتی که افسراردوگاه برای آمارآمد شماهمگی بایدبگویید ((عیدکم مبارک سیدی))ماازاین کارکراهت داشتیم ولی اسارت بودوبسیاری ازکارهاازروی میل انجام نمی گرفت افسراردوگاه که به تازگی فرمانده شده بودبالباس های منظم ویک باندقرمزکه به دور بازویش بسته شده بودوروی آن بانددوحرف اختصاری ((ا.ع))[1]به چشم می خورددرحالی که چوب قانون دردست داشت وارداردوگاه شد.به نظرمی آمدکه ازنظرخشونت نسبت به افسرقبلی چاشنی کمتری داشته باشد.بچه هادرهنگام آماربه اوتبریک گفتندواونیزپاسخ داد:((عیدکم مبارک))وبعداز شیرینی حلوای صبح پرسید.وجمله ای هم گفت که مضمونش این بودانشاءالله سال آینده باپایان گرفتن جنگ شمابه کنارخانواده هایتان برگردید.اولین باربودکه یک افسرعراقی چنین سخنی را ولوبه ظاهربیان می کرد.افسرخشن قبلی تاحدودیک سال بعد دیگردراردوگاه دیده نشد.این افسراگرچه ازنظرعقل منطق بهره ی زیادی نداشت ولی به هرحال ازآن یکی کمی بهتربود. روز عید فطرنیزبه پایان رسیدورمضانی سخت وطاقت فرساسپری شدو ماآرزومی کردیم که بعدازتحمل این سختی هاخداوندروزه ی ماراقبول کند.چرخ زندگی می چرخیدواسارت راه پرمخاطره ی خودراطی می کرد.      

نقل از کتاب سال های اسارت اثر محمد جواد اسکافی

 

 

1- (الف) آن به معنی :انضباط و(عین )آن به معنی عسکری است.

 

 

 

 

 

 

 

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

امام خمینی ره: «روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است؛ روز حکومت اسلامی است.

به مناسبت روز جهانی قدس مردم مومن و انقلابی بهبهان جهت لبیک به ندای بنیانگذار جمهوری اسلامی و تجدید میثاق با مقام معظم رهبری با زبان روزه به خیابان ها آمدند و با فریادهای کوبنده مرگ بر اسراییل و مرگ بر آمریکا این روز را گرامی داشتند حضور آزادگان سرافراز در این راهپیمایی بزرگ چشمگیر بود.

     

    

 

   

    

 

   

   

    

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

رهبرمعظم انقلاب: * لحظه‌ شهادت، جزء شیرینترین لحظات هر شهیدی است.

شهید عبدالحسین مقصودی تولد 1344

اعزامی از بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

عملیات رمضان

محل اسارت محور کوشک

اردوگاه های محل اقامت موصل یک(بزرگ) رمادیه2 (موسوم به بین القفسین(

تاریخ آزادی شهریور 1369      تاریخ شهادت 1396/2/9

شهید عبدالحسین مقصودی متولد سال 1344 در اوج نوجوانی به جبهه اعزام شد او تنها فرزند خانواده بود. و  هنگام اعزام به جبهه برای شرکت در عملیات رمضان 17 سال داشت. در عملیات رمضان در محور کوشک به شدت مجروح شد. و با همین حالت جراحت شدید به اردوگاه موصل بزرگ منتقل شد. اوایل اسارت  به علت عدم توجه دشمن با جراحات شدید در ناحیه شکم روبرو بود . بعد از واقعه درگیری آذر سال 61 و با تشکبل اردوگاه بین القفسین موسوم به اطفال به این اردوگاه  انتقال یافت. روزهای سخت اعتصاب و در گیری با دشمن بعثی در اردوگاه بین القفسین از این نوجوانان غیور مردانی محکم و استوار ساخت. سرانجام آزاده دلاور ما در شهریور سال 1369 از بند اسارت رهایی یافت و به آغوش میهن اسلامی بازگشت.

بعد از آزادی به خدمت خود در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه داد و سرانجام در تاریخ نهم اردیبهشت سال 1396 فرمان حق را لبیک گفت و به یاران شهیدش پیوست.

 

نشسته از چپ نفر اول حاج عبدالحسین مقصودی در کربلا

بیش از 220 تن از رزمندگان شهرستان بهبهان بخشی از عمر خود رادر اردوگاه های رژیم بعثی سپری کردند

و با عزت و سربلندی به میهن اسلامی خود بازگشتند.

درود خدا بر آن بزرگ مردان باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

 

 یکی از اردوگاه های موصل بعد از آزادی اسرا

 

سرباز با وجدان

 ماه رمضان بود. درد گلو بخاطر لوزه خیلی اذیتم می کرد. پزشک اردوگاه سرانجام توانست عراقی ها را قانع کند که مرا به بیمارستان موصل ببرند تا لوزه ام را عمل کنند. خوردن غذا برایم بسیار سخت شده بود. دربیمارستان موصل  لوزه ام را عمل کردند . بعد از عمل به دلیل اینکه گلویم زخم بود قادر به خوردن غذا نبودم در چنین مواردی به بیمار بستنی یا فرنی و یا چیز خنکی می دهند تا زخم گلو بهبودی یابد. من هر قدر که به پرستار اصرار می کردم و می گفتم که نمی توانم چیزی بخورم باید بستنی یا چیز خنکی بخورم توجه نمی کرد. به سرباز عراقی می گفتم اما اصلا متوجه نبود شاید هم اجازه نداشت. هنگام افطار سربازی را دیدم که می خواست افطار کند به او گفتم دلش به حالم سوخت و برایم یخ در بهشت آورد. با خوردن آن کمی وضعیت گلویم بهتر شد برای آن سرباز روزه دار دعا کردم . پیدا بود که رگه هایی از ایمان و انسانیت در وجودش هست.

تا زمانی که در بیمارستان موصل بودم  هر کاری می کردم نمی توانستم غذا بخورم تا اینکه بعد از چند روز مرا به  درمانگاه اردوگاه آوردند  آنجا بچه ها برای من با شیر خشک فرنی درست کردند . این همان غذایی بود که برای گلوی من مناسب بود. حدودا یازده روز از ماه رمضان را به همین شکل سپری کردم تا اینکه از بیمارستان مرخص شدم و به آسایشگاه برگشتم. در بین دوستان خوب و با صفا. کسانی که هم پرستار بودند ، هم دوست ،هم برادر و اصلا همه کس و کار آدم. در کنارشان  روز های سخت راحت تر سپری می شد. بعد از آن گرفتن روزه را آغاز کردم.

  • آزاده رزمنده