آزادگان بهبهان

پاک باش و خدمت گزار

آزادگان بهبهان

پاک باش و خدمت گزار

آزادگان بهبهان

اطلاع رسانی مناسبت ها و مراسم های هیات آزادگان بهبهان

۳۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شهدا این هدیه‌ی الهی را آسان و رایگان به‌دست نیاوردند؛ به قیمت مجاهدت                   به‌دست آوردند؛ در راه خدا جهاد کردند، از خودشان گذشتند و خدا این هدیه را به آنها داد.

شهید حسین احمد زاده تولد 1347 شهادت 1367 تپه رشن

شهید عبدالرسول تروشه تولد1349 شهادت 1367 تپه رشن

شهید محمد رضا پازند1348 شهادت 1365 سلیمانیه

دارالمومنین بهبهان بیش از 1100 شهید تقدیم اسلام و انقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

رمضان در اسارت قسمت 8

 

 

رمضان سال 67 در اردوگاه عنبر فرمانده ای داشت به نام سرهنگ مفید. او خود را فرمانده ضد شورش معرفی کرد و سعی کرد که با قاطعیت و خشونت فرامین خودر ا در اردوگاه اجرا کند . اتفاقی که ماه رمضان در اردوگاه افتاد باعث شد که سرهنگ مفید جهت گرفتن زهر چشم از اسرا وارد عمل شود. نیروهای ضد شورش در اطراف اردوگاه مستقر شدند. روز عید فطر به دستور سرهنگ  درب کلیه آسایشگاه ها بسته شد. نخست عده ای را به طور گزینشی برای شکنجه به شکنجه گاه بردند.  قاطع دو و سه بیشتر شامل نیروهای وفادر به نظام و انقلاب بود. این دو قاطع 16 آسایشگاه داشت. روز عید فطر سرهنگ مفید به همراهی نظامیان بعثی برای ضرب و شتم این 16 آسایشگاه وارد عمل شدند آن شب تا صبح سه بار وارد آسایشگاه هها شدند و بشدت بچه ها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. دردور سوم ضرب و شتم و شکنجه یکی از بچه های رفسنجان به نام  حسین فرج اللهی چنان مورد ضرب و شتم قرار گرفت که بیهوش شد.  من به همراهی تنی چند از دوستان بالای سر او رفتیم. دست و پایش سرد شده بود به نظر می رسید که این سرما دارد به طرف بالای بدن سرایت می کندو ما فکر می کردیم که در حال جان دادن است و ممکن است که به زودی به شهادت برسد. همه دوستان با دعا و تضرع از درگاه خداوند منان می خواستندکه این عزیز شفا پیدا کند. مدتی گذشت دعای مخلصانه دوستان اثر کرد و به تدریج گرمای بدن حسین بازگشت و پس از ساعتی  به هوش آمد و خوشبختانه با عنایت خداوند بزرگ و بخاطر دعای خالصانه مومنین این برادر عزیزشفا یافت و به زندگی بازگشت .               تو مگو ما را بدان شه بار نیست    باکریمان کارها دشوار نیست 

ایشان به لطف الهی هم اکنون با صحت و سلامت به زندگی مبارک خود ادامه می دهند. 

راوی حاج عبدالصمد صالح نژاد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

بزرگداشت شهید یعنی اصالت بخشیدن به آن هدفها و تشویق به آن عمل و تقدیس آن ایثار: رهبر معظم انقلاب

شهید مرتضی شریعتی تولد 1338 شهادت 1360 شوش

شهید عبدالحمید محمد جعفری تولد 1340 شهادت 1360 شوش

 

شهیدکمال کلاه مال اسلامی تولد 1352 شهادت 1373 کرمان

دارالمومنین بهبهان بیشاز 1100 شهید تقدیم اسلام و انقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

سراپا اگر زرد وپژمرده ایم    ولی دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالی لب پنجره   پر از خاطرات ترک خورده ایم

 

    

حاج رضا جلالی نیا تولد1342

اعزامی از بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهبهان

تیپ امام حسن مجتبی علیه السلام

عملیات والفجر مقدماتی منطقه شیب میسان

تاریخ اسارت 1361/11/18

تاریخ آزادی 1369/6/2

از پشت میز درس و دبیرستان تصمیم گرفت که برای نجات سرزمینش و دفع شر تجاوز بیگانه عازم میادین نبرد با متجاوزان بعثی شود. بهمن ماه سال 1361 رزمندگان اسلام در تکاپوی عملیاتی جدید جهت در هم کوبیدن نیروهای متجاوز بعثی بودند. گردان های رزمی بهبهان نیز در این عملیات بزرگ حاضر شدند. رضا جلالی نیا رزمنده جوان ما نیز در این عملیات حاضر بود. عملیاتی که در نهایت منجر به مجروحیت واسارت او شد. اسرای عملیات والفجر مقدماتی راه به دو اردوگاه موصل بزرگ و عنبر منتقل کردند که سهم رضا جلالی نیا اردوگاه عنبر واقع در استان الانبار بود. مجروحیت رزمنده جوان ما باعث نشد تا جلادان بعثی دست از ضرب و شتم های شدید او بردارند. درد اسارت و شکنجه ها و سختی های آن همراه با مجروحیت و عدم توجه و رسیدگی دشمن باعث نشد تا رزمنده جوان ما تسلیم دشمن شده و در مقابل سختی های اسارت دچار ضعف و ناتوانی شود. روحیه ایثار و از خود گذشتگی و توکل به خداوند بزرگ و توسل به ائمه هدی باعث شده بود که رزمندگان در بند ما بتوانند بخوبی در مقابل دشمن مقاومت کنند. حدود چهار سال از اسارت خود را به عنوان ارشد آسایشگاه گذراند و در این کسوت به همرزمان خود کمک می کرد. به طور کلی در اسارت به عنوان یک نیروی فعال فرهنگی در بین اسرا شناخته شده بود. 

رضا جلالی نیا زندگی در دو اردوگاه عنبر و رمادی 3 را تجربه کردو پس از تحمل قریب به 8 سال اسارت در تاریخ سوم شهریور سال 1369 با افتخار تمام به آغوش میهن اسلامی و خانواده گرامی خود بازگشت

بعد از آزادی ادامه تحصیل داده و با مدرک کارشناسی ارشد رشته حقوق  کیفری به عنوان قاضی دادگاه نظامی خوزستان مشغول به خدمت شد و اینک بعد از دوره بازنشستگی به عنوان وکیل دادگستری مشغول به خدمت می باشد. در کنار کار وکالت تدریس در دانشگاه آزاد و پیام نور را هم در کارنامه خود دارد

 

ایستاده از چپ نفر اول رضا جلالی نیا

بیش از 220 تن از رزمندگان شهرستان بهبهان بخشی از عمر خود رادر اردوگاه های رژیم بعثی سپری کردند

و با عزت و سربلندی به میهن اسلامی خود بازگشتند.

درود خدا بر آن بزرگ مردان باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

اسلام و علیک یا امام حسن مجتبی علیه السلام

گلی زیبا نمایان در چمن شد

شب میلاد مولایم حسن شد

شدم امشب سراپا مست نامش

یقین مرغ دلم گردیده رامَش

به دعوت هیات آزادگان بهبهان در شب میلاد کریم اهل البیت امام حسن مجتبی علیه السلام جلسه ماهانه هیات آزادگان بهبهان در محل حسینیه رزمندگان برگزار شد. در این جلسه صمیمی و معنوی نماز جماعت مغرب و عشا اقامه شد و سپس آزادگان بر سفر پر برکت امام مجتبی علیه السلام روزه خود را گشودند. در این جلسه حاج عبدالصاحب بخردی ،مسوول هیات، از خیرینی که در تدارک این سفره هیات را همراهی کرده بودند تشکر و قدر دانی نمودند. و از همه حضار بخاطر حضور با صفایشان سپاسگزاری نمودند.

 

 

 

 

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

 

تولد امام حسن علیه السلام

نیمه ی رمضان مصادف با تولد حضرت امام حسن مجتبی ( ع ) بود در آسایشگاه ما از مدتی پیش بچه های گروه تبلیغات تصمیم گرفته بودند که جشن مفصلی را برگزار کنند . همواره در اردوگاه سخن از مظلومیت امام حسن بود و اینکه تولد ایشان در ماه رمضان است و امکان برگزاری مراسم بسیار اندک است . در آسایشگاه ما دو مساله در دستور کار قرار گرفت یکی اینکه   لوستری بسیار زیبا با توپ های شکسته ی تنیس روی میز و کاغذ های رنگی سیگار و شیشه های پنی سیلین و .... درست و شب تولد امام حسن در آسایشگاه آویزان و نام مبارک امام حسن در گوشه های آن نوشته شود . این کار مدتی قبل آغاز شده بود اما متاسفانه در جریان نمایشگاه بغداد برخی وسایل آن لو رفت و برخی دیگر را ما خودمان به اجبار از بین بردیم !! با این اوصاف بحث در مورد مظلومیت امام حسن حتی درباره ی اجرای مراسم بیشتر شد و تا جاییکه سخن از بدشانسی هم به میان آمد !! اما کار دوم ما این بود که تحت هر شرایطی جشن تولد ایشان را برگزار کنیم . لذا بچه های گروه تزئینات در نظر داشتند که جمله ی : « یا امام حسن مجتبی ( ع ) را روی یک جعبه  مقوایی بنویسند و جعبه را با حاشیه ی سبز رنگ پتو بپوشانند و لامپی را از پشت جعبه روشن کنند تا جعبه با نور سبز رنگ و زیبا روشن شود . اما متاسفانه لامپ مورد نظر در اردوگاه یافت نمی شد . آسایشگاه خودمان لامپ نداشت معمولاً لامپها در مسیری بودند که سربازان روی آنها دید داشتند مثلاً حمامها و دستشویی ها که در دید سرباز نبود لامپ نداشت و این کار ما را مشکل می کرد . ولی با همت بچه ها ی تبلیغات بالاخره آن شب یک لامپ پیدا شد . بعد از حل مشکل لامپ مساله ی تهیه ی چند متر سیم برق مشکل ساز شده بود که آنهم به حمدا... حل شد . سپس نیاز ما به چند استارت مهتابی مشکل جدیدی را ایجاد کرده بود برای حل این مشکل بیشتر استارتهای مهتابی های حمامها را برداشتیم چون  مهتابی ها روشن بودند برداشتن استارتها مشکلی را بوجود نمی آورد و ما صبح روز بعد همه ی وسایل را به جای اصلی خود باز می گرداندیم . بچه ها مصمم بودند که بخاطر امام حسن ( ع ) این مراسم برگزار شود. اما با همه ی تلاش ما مراسم آن شب به طور دلخواه برگزار نشد چون سربازان دشمن مدام مزاحم کار ما می شدند . یکی از بچه ها به شوخی می گفت : « اگر سربازان جرأت دارند شب تولد امام حسین (ع ) یا حضرت ابا الفضل مزاحم شوند تا شمشیر عباس بن علی جواب آنها را بدهد !! و البته این هم از شوخی های اسارت بود . به هر حال مراسم آن شب با همه ی سختی ها و دوندگی هایش برگزار شد و اگر چه از حد انتظار ما  پایین تر بود اما امام مجتبی قطعاً شاهد بود که ما تمام تلاش خود را بکار بستیم .

نقل از کتاب سال های اسارت اثر محمد جواد اسکافی

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

امام خمینی ره :در اقدام شریف... اسیرانی که در زندان های مخوف دشمن، شجاعانه بر سر دشمنان بشریت فریاد می کشند، چگونه می توان سخن گفت.

عبدالحمید ترحم نژاد متولد 1343

اعزامی از بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهبهان

تیپ امام حسن مجتبی علیه السلام

عملیات والفجر مقدماتی منطقه شیب میسان

تاریخ اسارت 1361/11/18

تاریخ آزادی 1369/5/27

عبدالحمید ترحم نژاد در خانواده ای که همگی رزمنده بودند.زندگی می کرد. پنج برادر که چهار نفر آن در جبهه جنگ حضور داشتند. آخرین برادر نیز به علت سن کم نتوانست در میدان دفاع از کشور و انقلاب حاضر شود. عبدالحمید از همان اوایل انقلاب و پیش از شروع تجاوز دشمن در بسیج حاضر بود و در حفاظت از امنیت شهر در گروه های مردمی به نگهبانی می پرداخت. در بهمن ماه سال 61 در عملیات والفجر مقدماتی حاضر شد و در همین عملیات به اسارت دشمن درآمد.

در همان اوایل اسارت در خط مقدم با شکنجه ها و ضرب و شتم های شدید نیروهای بعثی روبرو شد.

بعد از گذارندن یکی دو شب در العماره و تحمل سختی های مخصوص به خود و حرکت های نمایشی بعثیون در العماره و بغداد و تحمل توهین های سازماندهی شده به موصل بزرگ منتقل شد.

در زمان اسارت و بعد از قبول آتش بس توفیق زیارت حرم امام حسین ،حضرت ابوالفضل و امام علی علیهم السلام نصیب او شد که به گفته خودش شیرین ترین خاطره اسارتش بود. او تمام مدت اسارت را در اردوگاه موصل بزرگ سپری کرد و به اردوگاه دیگری منتقل نشد.

سرانجام رزمنده جوان ما پس از تحمل قریب به 8 سال اسارت در 27 مرداد سال 1369 با سربلندی تمام به آغوش میهن اسلامی بازگشت.

بعد از اسارت به استخدام کارخانه سیمان بهبهان درآمد و اینک بازنشسته شده است و در بهبهان سکونت دارد.

ایستاده از چپ نفر سوم عبدالحمید ترحم نژاد

بیش از 220 تن از رزمندگان شهرستان بهبهان بخشی از عمر خود رادر اردوگاه های رژیم بعثی سپری کردند

و با عزت و سربلندی به میهن اسلامی خود بازگشتند.

درود خدا بر آن بزرگ مردان باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

 

امام جعفر صادق( علیه السلام ):
لِلجَنَّةِ بابٌ یُقالُ لَه« بابُ المجاهدین» یَمضون اِلَیه فَاذا هُو مَفتُوحٌ و هُم مُتَقَلِّدونَ بِسیوُفِهم والجَمعُ فی المَوقِفِ.
بهشت، دری دارد به نام« مجاهدین» که( فردا) مجاهدین با حمایل شمشیرهای( اسلحة) خویش بسوی آنکه بر ایشان باز است رهسپار میشوند در حالیکه دیگر خلائق در محشر به سر می برند.( ثواب الأعمال، ص ٤٢١)

شهید سلمان حاجوی تولد 1337 شهادت 1360 شوش

شهید حجت الله جاری تولد 1346 شهادت 1367 دشت هلاله

 

شهید یحی هاشمی تولد 1339 شهادت 1360 شوش

 

دارالمومنین،بهبهان،بیش از1100شهیدتقدیم اسلام وانقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

 

در این ماه فرق داشته باشیم با سایر ماههای و دنبال این باشیم که ان شاءالله «لیلة القدر» را دریابیم، برکات «لیلة القدر» را که قرآن در آن نازل شده است، همه سعادت عالم در آن شب نازل شده است و از این جهت، از همه شبهای عالم بالاتر است، این را بتوانیم ادراک بکنیم، درک بکنیم، خداوند ان شاءالله، شماها را توفیق بدهد که با سلامت و سعادت وارد در «ضیافة الله» بشوید و از آن مائده های آسمانی که قرآن و ادعیه است ان شاءالله همه مان مستفیض بشویم و با یک روح سالمی وارد بشویم و «لیلة القدر» [را] هم دریابیم، سَلامُ هِی حَتی مَطْلَعِ الفَجْرِ.

صحیفه امام، ج 13، ص 36، تیر59

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

رمضان در اسارت قسمت6

 

اردوگاه ،همگی رمضانی بودیم .چون اسراء عملیات رمضان را ،در یک اردوگاه اسکان دادند.

یادی کنم از "محمود رضا متذکر" سحر بیدار شدم که سحری بخورم اما متاسفانه چیزی برای خوردن نداشتم.متذکر گفت بیا من مقداری نان و مربای هندونه دارم با هم می خوریم.

او یکی از انگشتان دستش تیر خورده بود با چوب کبریت و پارچه ای آنرا آتلبندی کرده بود و بسیار مراقبش بود. به شوخی گفتم« بابا انگشتتو بکن بنداز دور. شب و روز تو فکر انگشتت هستی.»

او جمله ای گفت که هیچگاه یادم نمی رود. گفت :

"این انگشت را نگهداشته ام برای آزادسازی قدس"

 

 اردوگاه بقول *سید غالب تیمار * رحمت ا... شده بود "کل یوم رمضان"

شب های ماه مبارک ، حدود ساعت یک عراقی ها در آسایشگاه را باز می کردند برای گرفتن سحری.

به یاد دارم بچه ها همه به آسمان نگاه می کردند.آسمان اردوگاه پر از ستارگان پرنوربود و ماه به زیبایی جلوه می کرد..انگار تمام ستاره های دنیا جمع شده بودند بالای اردوگاه ما. قشنگترین تابلوی نقاشی که در تمام عمرم دیده بودم. سرباز عراقی داد می زد"دنی راسک"

سرهاتون را بیارید پائین. ولی سرها همچنان به طرف آسمان زیبای موصل بود. شب های بعد، کسانی بودند که برای دیدن آسمان زیبای پر ستاره لحظه شماری می کردند.

شبهای ماه مبارک، کلاس احکام عملی برای کل آسایشگاه برگزار می شد. از وضو گرفتن تا غسل و تیمم و .....

قبل از سحری خوردن،" رسول رحیم ترقی" از اصفهان با صوت، اشعار" به به که اذا جاء رمضان" را می خواند. کم کم بچه ها بیدار می شدند و آماده سحری خوردن می شدند.

در شبهای رمضان اگر کسی احتیاج به غسل پیدا می کرد در اوایل با ۲ رشته سیم برق بنام المنت سطل آب را داغ می کردیم که بعدا عراقیها فهمیدند و ممنوع شد و مجازات سختی داشت. ناچار با آب سرد غسل می کردیم. حتی بعضی از بچه ها از ترس جنابت نمی خوابیدند.اما بنظر من نماز قضا خیلی سخت تر از روزه قضا بود.

یادی کنیم از" اسماعیل بختنام" رحمت الله علیه او اینقد نماز می خواند که پیشانی و زانوهاش پینه بسته بود بطوریکه نمیتونست راه بره.

مدتی خاموشی ساعت ۸ شب بود. و اگه کسی نمی خوابید، عراقیها اسمش را یادداشت و روز بعد او را بشدت تنبیه می کردند.

شخصی بنام" علی" که فامیلش را فراموش کرده ام ، او بیش از حد نماز می خواند و اعتناء به خاموشی نمی کرد.چندین بار او را مورد شکنجه قرار دادند ولی همچنان او نماز می خواند. بطوریکه عراقیها می گفتند: «کلکم نوم الا علی عابد.»  «همه بخوابید الا علی عابد»

یکی از بچه های آسایشگاه معروف به حسین گاردی"حسین صادقی"در شبهای ماه مبارک، با آرد نان و ماست و شکر زولبیای خیلی خوشمزه ای درست می کرد. که باور کنید بعد از آزادی، آرزوی خوردن آن زولبیا را دارم.

و اما ختم قرآن در روزها و شب های ماه مبارک: ختم قرآن بصورت یکنفره  یا دو نفره یا بیشتر برگزار می شد.

البته اول ماه مبارک، همه می خواستند از جزء یک شروع کنند ولی ما قرآن را به ۳۰ جزء تقسیم کردیم و گفتیم حتما لزومی نداره که از جزء اول شروع کنیم.می توانیم از جزء های دیگه شروع کنیم .

یادی کنیم از برادر عزیزمان حبیب الله انصاری که در شیرازه گرفتن جزء های قرآن و کتابها سلیقه و حوصله خاصی داشت.

شب ها و روزهای فراموش ناشدنی بود . یادش بخیر

 

  • آزاده رزمنده