رمضان سال 67 در اردوگاه عنبر فرمانده ای داشت به نام سرهنگ مفید. او خود را فرمانده ضد شورش معرفی کرد و سعی کرد که با قاطعیت و خشونت فرامین خودر ا در اردوگاه اجرا کند . اتفاقی که ماه رمضان در اردوگاه افتاد باعث شد که سرهنگ مفید جهت گرفتن زهر چشم از اسرا وارد عمل شود. نیروهای ضد شورش در اطراف اردوگاه مستقر شدند. روز عید فطر به دستور سرهنگ درب کلیه آسایشگاه ها بسته شد. نخست عده ای را به طور گزینشی برای شکنجه به شکنجه گاه بردند. قاطع دو و سه بیشتر شامل نیروهای وفادر به نظام و انقلاب بود. این دو قاطع 16 آسایشگاه داشت. روز عید فطر سرهنگ مفید به همراهی نظامیان بعثی برای ضرب و شتم این 16 آسایشگاه وارد عمل شدند آن شب تا صبح سه بار وارد آسایشگاه هها شدند و بشدت بچه ها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. دردور سوم ضرب و شتم و شکنجه یکی از بچه های رفسنجان به نام حسین فرج اللهی چنان مورد ضرب و شتم قرار گرفت که بیهوش شد. من به همراهی تنی چند از دوستان بالای سر او رفتیم. دست و پایش سرد شده بود به نظر می رسید که این سرما دارد به طرف بالای بدن سرایت می کندو ما فکر می کردیم که در حال جان دادن است و ممکن است که به زودی به شهادت برسد. همه دوستان با دعا و تضرع از درگاه خداوند منان می خواستندکه این عزیز شفا پیدا کند. مدتی گذشت دعای مخلصانه دوستان اثر کرد و به تدریج گرمای بدن حسین بازگشت و پس از ساعتی به هوش آمد و خوشبختانه با عنایت خداوند بزرگ و بخاطر دعای خالصانه مومنین این برادر عزیزشفا یافت و به زندگی بازگشت . تو مگو ما را بدان شه بار نیست باکریمان کارها دشوار نیست
ایشان به لطف الهی هم اکنون با صحت و سلامت به زندگی مبارک خود ادامه می دهند.
راوی حاج عبدالصمد صالح نژاد
- ۰۱/۰۱/۳۱