آزادگان بهبهان

پاک باش و خدمت گزار

آزادگان بهبهان

پاک باش و خدمت گزار

آزادگان بهبهان

اطلاع رسانی مناسبت ها و مراسم های هیات آزادگان بهبهان

  • ۰
  • ۰

 

تولد امام حسن علیه السلام

نیمه ی رمضان مصادف با تولد حضرت امام حسن مجتبی ( ع ) بود در آسایشگاه ما از مدتی پیش بچه های گروه تبلیغات تصمیم گرفته بودند که جشن مفصلی را برگزار کنند . همواره در اردوگاه سخن از مظلومیت امام حسن بود و اینکه تولد ایشان در ماه رمضان است و امکان برگزاری مراسم بسیار اندک است . در آسایشگاه ما دو مساله در دستور کار قرار گرفت یکی اینکه   لوستری بسیار زیبا با توپ های شکسته ی تنیس روی میز و کاغذ های رنگی سیگار و شیشه های پنی سیلین و .... درست و شب تولد امام حسن در آسایشگاه آویزان و نام مبارک امام حسن در گوشه های آن نوشته شود . این کار مدتی قبل آغاز شده بود اما متاسفانه در جریان نمایشگاه بغداد برخی وسایل آن لو رفت و برخی دیگر را ما خودمان به اجبار از بین بردیم !! با این اوصاف بحث در مورد مظلومیت امام حسن حتی درباره ی اجرای مراسم بیشتر شد و تا جاییکه سخن از بدشانسی هم به میان آمد !! اما کار دوم ما این بود که تحت هر شرایطی جشن تولد ایشان را برگزار کنیم . لذا بچه های گروه تزئینات در نظر داشتند که جمله ی : « یا امام حسن مجتبی ( ع ) را روی یک جعبه  مقوایی بنویسند و جعبه را با حاشیه ی سبز رنگ پتو بپوشانند و لامپی را از پشت جعبه روشن کنند تا جعبه با نور سبز رنگ و زیبا روشن شود . اما متاسفانه لامپ مورد نظر در اردوگاه یافت نمی شد . آسایشگاه خودمان لامپ نداشت معمولاً لامپها در مسیری بودند که سربازان روی آنها دید داشتند مثلاً حمامها و دستشویی ها که در دید سرباز نبود لامپ نداشت و این کار ما را مشکل می کرد . ولی با همت بچه ها ی تبلیغات بالاخره آن شب یک لامپ پیدا شد . بعد از حل مشکل لامپ مساله ی تهیه ی چند متر سیم برق مشکل ساز شده بود که آنهم به حمدا... حل شد . سپس نیاز ما به چند استارت مهتابی مشکل جدیدی را ایجاد کرده بود برای حل این مشکل بیشتر استارتهای مهتابی های حمامها را برداشتیم چون  مهتابی ها روشن بودند برداشتن استارتها مشکلی را بوجود نمی آورد و ما صبح روز بعد همه ی وسایل را به جای اصلی خود باز می گرداندیم . بچه ها مصمم بودند که بخاطر امام حسن ( ع ) این مراسم برگزار شود. اما با همه ی تلاش ما مراسم آن شب به طور دلخواه برگزار نشد چون سربازان دشمن مدام مزاحم کار ما می شدند . یکی از بچه ها به شوخی می گفت : « اگر سربازان جرأت دارند شب تولد امام حسین (ع ) یا حضرت ابا الفضل مزاحم شوند تا شمشیر عباس بن علی جواب آنها را بدهد !! و البته این هم از شوخی های اسارت بود . به هر حال مراسم آن شب با همه ی سختی ها و دوندگی هایش برگزار شد و اگر چه از حد انتظار ما  پایین تر بود اما امام مجتبی قطعاً شاهد بود که ما تمام تلاش خود را بکار بستیم .

نقل از کتاب سال های اسارت اثر محمد جواد اسکافی

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

امام خمینی ره :در اقدام شریف... اسیرانی که در زندان های مخوف دشمن، شجاعانه بر سر دشمنان بشریت فریاد می کشند، چگونه می توان سخن گفت.

عبدالحمید ترحم نژاد متولد 1343

اعزامی از بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهبهان

تیپ امام حسن مجتبی علیه السلام

عملیات والفجر مقدماتی منطقه شیب میسان

تاریخ اسارت 1361/11/18

تاریخ آزادی 1369/5/27

عبدالحمید ترحم نژاد در خانواده ای که همگی رزمنده بودند.زندگی می کرد. پنج برادر که چهار نفر آن در جبهه جنگ حضور داشتند. آخرین برادر نیز به علت سن کم نتوانست در میدان دفاع از کشور و انقلاب حاضر شود. عبدالحمید از همان اوایل انقلاب و پیش از شروع تجاوز دشمن در بسیج حاضر بود و در حفاظت از امنیت شهر در گروه های مردمی به نگهبانی می پرداخت. در بهمن ماه سال 61 در عملیات والفجر مقدماتی حاضر شد و در همین عملیات به اسارت دشمن درآمد.

در همان اوایل اسارت در خط مقدم با شکنجه ها و ضرب و شتم های شدید نیروهای بعثی روبرو شد.

بعد از گذارندن یکی دو شب در العماره و تحمل سختی های مخصوص به خود و حرکت های نمایشی بعثیون در العماره و بغداد و تحمل توهین های سازماندهی شده به موصل بزرگ منتقل شد.

در زمان اسارت و بعد از قبول آتش بس توفیق زیارت حرم امام حسین ،حضرت ابوالفضل و امام علی علیهم السلام نصیب او شد که به گفته خودش شیرین ترین خاطره اسارتش بود. او تمام مدت اسارت را در اردوگاه موصل بزرگ سپری کرد و به اردوگاه دیگری منتقل نشد.

سرانجام رزمنده جوان ما پس از تحمل قریب به 8 سال اسارت در 27 مرداد سال 1369 با سربلندی تمام به آغوش میهن اسلامی بازگشت.

بعد از اسارت به استخدام کارخانه سیمان بهبهان درآمد و اینک بازنشسته شده است و در بهبهان سکونت دارد.

ایستاده از چپ نفر سوم عبدالحمید ترحم نژاد

بیش از 220 تن از رزمندگان شهرستان بهبهان بخشی از عمر خود رادر اردوگاه های رژیم بعثی سپری کردند

و با عزت و سربلندی به میهن اسلامی خود بازگشتند.

درود خدا بر آن بزرگ مردان باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

 

امام جعفر صادق( علیه السلام ):
لِلجَنَّةِ بابٌ یُقالُ لَه« بابُ المجاهدین» یَمضون اِلَیه فَاذا هُو مَفتُوحٌ و هُم مُتَقَلِّدونَ بِسیوُفِهم والجَمعُ فی المَوقِفِ.
بهشت، دری دارد به نام« مجاهدین» که( فردا) مجاهدین با حمایل شمشیرهای( اسلحة) خویش بسوی آنکه بر ایشان باز است رهسپار میشوند در حالیکه دیگر خلائق در محشر به سر می برند.( ثواب الأعمال، ص ٤٢١)

شهید سلمان حاجوی تولد 1337 شهادت 1360 شوش

شهید حجت الله جاری تولد 1346 شهادت 1367 دشت هلاله

 

شهید یحی هاشمی تولد 1339 شهادت 1360 شوش

 

دارالمومنین،بهبهان،بیش از1100شهیدتقدیم اسلام وانقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

 

در این ماه فرق داشته باشیم با سایر ماههای و دنبال این باشیم که ان شاءالله «لیلة القدر» را دریابیم، برکات «لیلة القدر» را که قرآن در آن نازل شده است، همه سعادت عالم در آن شب نازل شده است و از این جهت، از همه شبهای عالم بالاتر است، این را بتوانیم ادراک بکنیم، درک بکنیم، خداوند ان شاءالله، شماها را توفیق بدهد که با سلامت و سعادت وارد در «ضیافة الله» بشوید و از آن مائده های آسمانی که قرآن و ادعیه است ان شاءالله همه مان مستفیض بشویم و با یک روح سالمی وارد بشویم و «لیلة القدر» [را] هم دریابیم، سَلامُ هِی حَتی مَطْلَعِ الفَجْرِ.

صحیفه امام، ج 13، ص 36، تیر59

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

رمضان در اسارت قسمت6

 

اردوگاه ،همگی رمضانی بودیم .چون اسراء عملیات رمضان را ،در یک اردوگاه اسکان دادند.

یادی کنم از "محمود رضا متذکر" سحر بیدار شدم که سحری بخورم اما متاسفانه چیزی برای خوردن نداشتم.متذکر گفت بیا من مقداری نان و مربای هندونه دارم با هم می خوریم.

او یکی از انگشتان دستش تیر خورده بود با چوب کبریت و پارچه ای آنرا آتلبندی کرده بود و بسیار مراقبش بود. به شوخی گفتم« بابا انگشتتو بکن بنداز دور. شب و روز تو فکر انگشتت هستی.»

او جمله ای گفت که هیچگاه یادم نمی رود. گفت :

"این انگشت را نگهداشته ام برای آزادسازی قدس"

 

 اردوگاه بقول *سید غالب تیمار * رحمت ا... شده بود "کل یوم رمضان"

شب های ماه مبارک ، حدود ساعت یک عراقی ها در آسایشگاه را باز می کردند برای گرفتن سحری.

به یاد دارم بچه ها همه به آسمان نگاه می کردند.آسمان اردوگاه پر از ستارگان پرنوربود و ماه به زیبایی جلوه می کرد..انگار تمام ستاره های دنیا جمع شده بودند بالای اردوگاه ما. قشنگترین تابلوی نقاشی که در تمام عمرم دیده بودم. سرباز عراقی داد می زد"دنی راسک"

سرهاتون را بیارید پائین. ولی سرها همچنان به طرف آسمان زیبای موصل بود. شب های بعد، کسانی بودند که برای دیدن آسمان زیبای پر ستاره لحظه شماری می کردند.

شبهای ماه مبارک، کلاس احکام عملی برای کل آسایشگاه برگزار می شد. از وضو گرفتن تا غسل و تیمم و .....

قبل از سحری خوردن،" رسول رحیم ترقی" از اصفهان با صوت، اشعار" به به که اذا جاء رمضان" را می خواند. کم کم بچه ها بیدار می شدند و آماده سحری خوردن می شدند.

در شبهای رمضان اگر کسی احتیاج به غسل پیدا می کرد در اوایل با ۲ رشته سیم برق بنام المنت سطل آب را داغ می کردیم که بعدا عراقیها فهمیدند و ممنوع شد و مجازات سختی داشت. ناچار با آب سرد غسل می کردیم. حتی بعضی از بچه ها از ترس جنابت نمی خوابیدند.اما بنظر من نماز قضا خیلی سخت تر از روزه قضا بود.

یادی کنیم از" اسماعیل بختنام" رحمت الله علیه او اینقد نماز می خواند که پیشانی و زانوهاش پینه بسته بود بطوریکه نمیتونست راه بره.

مدتی خاموشی ساعت ۸ شب بود. و اگه کسی نمی خوابید، عراقیها اسمش را یادداشت و روز بعد او را بشدت تنبیه می کردند.

شخصی بنام" علی" که فامیلش را فراموش کرده ام ، او بیش از حد نماز می خواند و اعتناء به خاموشی نمی کرد.چندین بار او را مورد شکنجه قرار دادند ولی همچنان او نماز می خواند. بطوریکه عراقیها می گفتند: «کلکم نوم الا علی عابد.»  «همه بخوابید الا علی عابد»

یکی از بچه های آسایشگاه معروف به حسین گاردی"حسین صادقی"در شبهای ماه مبارک، با آرد نان و ماست و شکر زولبیای خیلی خوشمزه ای درست می کرد. که باور کنید بعد از آزادی، آرزوی خوردن آن زولبیا را دارم.

و اما ختم قرآن در روزها و شب های ماه مبارک: ختم قرآن بصورت یکنفره  یا دو نفره یا بیشتر برگزار می شد.

البته اول ماه مبارک، همه می خواستند از جزء یک شروع کنند ولی ما قرآن را به ۳۰ جزء تقسیم کردیم و گفتیم حتما لزومی نداره که از جزء اول شروع کنیم.می توانیم از جزء های دیگه شروع کنیم .

یادی کنیم از برادر عزیزمان حبیب الله انصاری که در شیرازه گرفتن جزء های قرآن و کتابها سلیقه و حوصله خاصی داشت.

شب ها و روزهای فراموش ناشدنی بود . یادش بخیر

 

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

مقام معظم رهبری در دیدار با آزادگان می فرماید: شما برادران عزیز؛ گوهرهای بازیافته ی از ذخیره ی ایمان در جمهوری اسلامی {هستید}.

 

حاج علی حسین امیدی تولد 1346/6/29

اعزامی از بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهبهان

تیپ امام حسن مجتبی علیه السلام

عملیات والفجر مقدماتی منطقه شیب میسان

تاریخ اسارت 61/11/19

تاریخ آزادی 1369/6/4

نخستین بار در آبان سال 1361 به جبهه اعزام شد در حالی که فقط 15 سال سن داشت اما احساس کرده بود که کشورش و آرمان های مقدسش نیاز به فداکاری و از خودگذشتگی دارد. بهمن ماه سال 61 برای دومین بار پا به میدان نبرد نهاد و این بار برای حضور در عملیاتی بزرگ به نام والفجر مقدماتی. در همین عملیات و در روز 19 بهمن ماه پس از یک نبرد سنگین چندین ساعته که از شبانگاه 18 بهمن آغاز شده بود به اسارت نیروهای مزدور بعثی درآمد. تجربه اسارت در عنفوان جوانی تجربه آسانی نبود اما رزمنده نوجوان ما با ایمان به خداوند متعال و کمک پرودگار کریم با این تجربه جدید رویرو شد. نخست به همراه اسرای عملیات والفجر به اردوگاه موصل بزرگ منتقل شد و پس از چندی به اردوگاه رمادی یک برده شد. رزمنده بی باک ما علاوه بر این دو اردوگاه زندگی در دو اردوگاه رمادی 9 و تکریت 17 را نیز در کارنامه خود دارد. سرانجام این آزاده سر افراز ضمن تحمل نزدیک به هشت سال اسارت با تمام سختی های مخصوص به خود در تاریخ 4 شهریور ماه سال 1369 با عزتمندی تمام به میهن اسلامی خود بازگشت.

بعد از آزادی در ابتدا به استخدام سپاه پاسداران درآمده و در ادامه پس از فارغ التحصیلی در رشته حقوق از دانشگاه شیراز، بعنوان قاضی در دستگاه قضایی مشغول به خدمت شد. پس از بازنشستگی از قضاوت در کسوت وکالت مشغول به کار شد. هم اینک نیز علاوه بر وکالت بعنوان مشاور حقوقی در قرارگاه خاتم الانبیاء و معاونت اقتصادی سپاه پاسداران مشغول خدمت می‌باشد.

 

نشسته از راست نفر دوم علی حسین امیدی

بیش از 220 تن از رزمندگان شهرستان بهبهان بخشی از عمر خود رادر اردوگاه های رژیم بعثی سپری کردند

و با عزت و سربلندی به میهن اسلامی خود بازگشتند.

درود خدا بر آن بزرگ مردان باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰
شهادت در راه خدا مسئله ای نیست که بشود با پیروزی در صحنه های نبرد مقایسه شود، مقام شهادت خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است.
حضرت امام خمینی (ره)

سردار شهید عبدالعلی بهروزی تولد 1338 شهادت 1363 جزایر مجنون

                     

 شهید محمود علی پور تولد 1343 شهادت 1366 شلمچه شهید سید قربان برند تولد 1339 شهادت 1362 شرهانی

                     

شهید کمال دانایی تولد 1340 شعادت 1362 زبیدات  شهید عیسی سید نژاد تولد 1343 شهادت 1362 جنوب کشور

 

دارالمومنین،بهبهان،بیش از1100شهیدتقدیم اسلام وانقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

همه ساله جلسات ختم قرآن با محوریت آزادگان در منازل و مساجد برگزار می شود.

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

 

نمایی از درون یک آسایشگاه در موصل

 اولین سحر اولین ماه رمضان اسارت .  

قرار شد از هر آسایشگاه به ترتیب و جداگانه چند نفر را به عنوان مسؤول غذای گروه ها که حدودا 13 نفر می شدند  بیرون ببرند تا از آشپزخانه غذای سحری- که همان غذای ظهر غیر ماه رمضان بود- را بگیرند و برگردند. شیوه دا زدن برای گرفتن سحر به شکل عجیبی بود. به یک باره در را باز می کردند و فریاد می زندند:«یالله سریع. حرک  و.....» ما هم که تا آن لحظه خواب بودیم و به یکباره باید بلند می شدیم ظرف را برمی داشتیم و به طرف درب آسایشگاه می دویدیم. آن شب بعد از اینکه  ما راصدا زدند ،رفتیم غذا گرفتیم و برگشتیم و  در حال خوردن غذا بودیم و هنوز کاملا تمام نشده بودیم  از گلویمان پایین نرفته بود و چند نفری هم کنار حبانه ی به قصد آب خوردن ایستاده بودند و می خواستند آب بخورند که سرباز عراقی به نام فرج گفت نماز :«یالله صلاه ...» نماز بخوانید و بخوابید. گفتیم ای داد  ای بیداد مگه اذان شده گفت آره. و چون ساعت نداشتیم و آسایشگاه ما هم در گوشه اردوگاه بود و مسلط به حیاط اردوگاه نبودیم و امکان دیدن روشنی هوا را هم نداشتیم ناچار آب نخورده وضو گرفتیم و با شک نماز صبح را خوندیم و خوابیدیم.

یک تا یک و نیم ساعت بعد دیدیم سرباز دیگری که شیفتش تازه شروع شده بود دارد فریاد می زند :«یالا صلاة یالا گومو صلو» . یعنی «پاشین نماز بخونین»  ما  تعجب کردیم. گفتیم سیدی ما نماز خواندیم . گفت تازه اذان گفتند شما کی نماز خواندید؟ تازه متوجه شدیم که همان موضع تردید ما به جا بود و هنوز وقت نماز نشده بود. لذا مجددا وضو گرفتیم و نماز صبح را بجا آوردیم..خلاصه این هم از اولین سحر اولین ماه رمضان اسارت که غذا را نصف و نیمه خوردیم اما نماز را دوبار خواندیم . خدا قبول کند

 راوی حاج غلامرضا رییس پور

 

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

مقام معظم رهبری: هدیه شهادت را خداوند به کسانی می دهد که در راه او جهاد کنند.

شهید حسین درونه تولد1340 شهادت 1361 چنانه

شهید جبار شفیعی محمدپورتولد1347 شهادت 1367 چزابه

شهید بهزاد شهرویی تولد1340 شهادت 1365 سومار

 

شهید محمد رضا حوائج تولد1344 شهادت 1365 مریوان

دارالمومنین،بهبهان،بیش از1100شهیدتقدیم اسلام وانقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد

  • آزاده رزمنده