آزادگان بهبهان

پاک باش و خدمت گزار

آزادگان بهبهان

پاک باش و خدمت گزار

آزادگان بهبهان

اطلاع رسانی مناسبت ها و مراسم های هیات آزادگان بهبهان

  • ۰
  • ۰

روز وداع یاران مارا امان ندادند   دردا که تا بگرییم چون ابر در بهاران

حاج شکرالله شهبازی متولد 1343

گردان دوم (سید الشهدا)فرمانده سعید نجار

گروهان1 فرمانده یدالله مواساتی

اسارت 62/12/8   روستای البیضه     آزادی 69/5/28

 شکرالله شهبازی در روستای کردستان بهبهان دیده به جهان گشود. دوره ی ابتدایی را در کردستان و دروه ی راهنمایی را در دودانگه گذراند .و سپس برای ادامه ی تحصیل عازم بهبهان شد و به دبیرستان پهلوی(شهید مطهری) رفت. همزمان با شروع انقلاب اسلامی در سال 57 کلاس اول دبیرستان بود . در محرم همان سال در روستای کردستان با خواندن نوحه ی :«مردان حق زندانند یا کشته در میدانند...» مورد تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفت که با وساطتت ریش سفیدان روستا از دست آنان جان سالم بدر برد. کلاس سوم دبیرستان بود که تجاوز رژیم بعثی عراق به ایران آغاز شد. و شکرالله از همان زمان با شرکت در بسیج عزم خود را جهت حراست از دست آوردهای انقلاب اسلامی جزم کرد. اولین اعزام او به جبهه در سال 61 و اندکی بعد از عملیات والفجر مقدماتی بود. او به همراهی  همرزمانش به جنگل امقر اعزام شد. در این خط پندافندی بود که فرمانده  گردان آن ها ،مهدی مستوی، به شهادت رسید و شکرالله شاهد شهادت وی بود. شکرالله در این باره می گفت:« ترکش خمپاره به سر مهدی اصابت کرد و باعث شهادت او شد . همه ی بچه های گردان از این ماجرا ناراحت شده بودند چون همه مهدی را دوست می داشتند. شخصیت مهدی تاثیر فروانی بر رزمندگان بهبهان داشت.» بعد از پایان این ماموریت شکرالله تا سال بعد توفیق حضور در جبهه را پیدا نکرد.

عملیات خیبر

مهر ماه سال 62او به همراه گردان اعزامی از بهبهان به آبادان رفت . در آن سال گردان بهبهان بین سه گردان تیپ امام حسن (ع) تقسیم شدند. و شکرالله  به گردان دوم فرستاده شد. گردان سید الشهدا به فرماندهی سعید نجار و معاونت مرحوم حاج کمال صاددقی.

گردان بهبهان بیش از چهار ماه مشغول آموزش بود اما از عملیات خبری نشد. جابجایی های در گردان ها اتفاق می افتد . شکرالله همچنان در گردان دوم باقی ماند. تا اینکه بهمن ماه فرا رسید.

آخرین نیروهای اعزامی از بهبهان نیز به تیپ امام حسن(ع) ملحق شدند. در اواخر بهمن جنگ شهری با موشک باران شهرهای خوزستان آغاز شد و ایران برای نخستین بار تصمیم به تلافی گرفت . و شهرهای بصره ،خانقین و مندلی به شدت گلوله باران شد. در همین روز آبادان نیز مورد حمله ی توپ خانه های دشمن قرار گرفت . گردان های تیپ امام حسن (ع) مجبور شدند آبادان را ترک کرده و به پادگان های اطراف آن بروند. گردان دوم هم به سایت خیبر رفت. پس از چند روز کشمکش و پایان جنگ شهری بوی عملیات به مشام همگان رسید. یک روز قبل از عملیات خیبر عملیاتی انحرافی با نام والفجر شش آغاز شد. و فردای آن روز رزمندگان از آب هور الهویزه گذشتند و به سوی دو استان العماره و بصره پیشروی کردند. شکرالله به همراه نیروهای گردان دوم در شب اول وارد عملیات شد. اما آن شب بدون درگیری با دشمن به خاطر ناهماهنگی به وجود آمده به عقب برگشتند و روز بعد مجددا به خط مقدم اعزام شدند. گردان دوم هم در کنار روستای الصخره مستقر شدند. شکرالله در این میدان سخت  و در گیری شدید با چشم خود پر پر شدن دوستانش را می بیند. او در این باره می گوید:« علی رضا بقایی از ناحیه ی سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شهادتین را برزبان آورد و در حالت نشسته به شهادت رسید. عراقی ها می ترسیدند که به او نزدیک شوند گمان می کردند که زنده است. از دور به می گفتند که بیاید و اسیر شود.» در روز هشتم اسفندکه آخرین روز حضور شکرالله در جبهه بود دوستانش یکی پس از دیگری شهید می شدند عبدالله برگزیده، محسن محسنات و... که همگی با شلیک تک تیراندازان به شهادت رسیدند. او در مورد شهادت امرالله احمدی چنین می گفت:« امرالله احمدی به شدت مجروح شده بود من او را بغل کردم تا به عقب برگردانم حدود سه کیلومتر حرکت کردم اما در نهایت امرالله در آغوشم شهید شد.»  شکرالله در مورد نحوه ی اسارتش می گوید:«ما از غروب هشتم تا صبح نهم در آب بودیم خط الصخره شکسته شده بود و اغلب بچه ها یا شهید شده بودند  و یا اسیر. صبح روز نهم چرخ بالهای دشمن مارا در آب های هور یافتند و سپس نیروهای عراقی با قایق به سراغ ما آمدند و ما را اسیر کردند . من به همراه سیاوش حاتمی از مسجد سلیمان و نادعلی یوسفی از مرودشت  و ایرج محمودی از درودبه اسارت گرفته شدیم. به محض اسارت ضرب و شتم ها آغاز شد و سپس مارا به مقری انتقال دادند که دختران عراقی با لباس نظامی  در آن جا بودند و به محض دیدن ما به سراغمان آمدند و دور ما شروع به رقصیدن کردند. سربازان و افسران عراقی هنگان ضرب و شتم از ما می خواستند که به امام توهین کنیم . اما هیچکدام از بچه ها حاضر به این کار نمی شدند. »

شکرالله نیز مانند همه ی اسرای عملیات خیبر مسیر سخت و پر از مشقت العماره تا بغداد و بغداد تا موصل را طی کرد و در این مسیر بارها مورد ضرب و شتم دشمن بعثی قرار گرفت. شکرالله بعد از ورود به اردوگاه موصل یک قدیم به آسایشگاه ده فرستاده شد و در کنار سعید عباسپور- محمود بهروزی- رحیم خادمی- حسین ستوده و.. قرار گرفت.

 

بازجویی و ضرب و شتم شدید انفرادی

در اوایل اسارت که نظامیان عراقی به شدت در پی یافتن پاسداران و طلاب بودند . به خاطر یک تشابه اسمی شکرالله را به بازجویی بردند.

ناصر شهبازی از مسئولین تیپ 21 امارضا (ع) از مشهد نام پدرش شکرالله بود. همین امر باعث شد که بعد از اثبات پاسدار بودن ناصر شهبازی سربازان به سراغ شکرالله شهبازی آمدند. و اورا به بازجویی بردند. ...... مترجم بود و نایب ضابط رعد(پلنگی) بازجویی می کرد. شکرالله در این باره می گوید:« بعد از نماز ظهر سربازی به نام یونس به سراغم آمد و مرا به اتاق بازجویی برد از همان لحظه تا آمار بعداز ظهر یعنی حدود چهار ساعت در کنار اتاق بازجویی به حالت سجده مرا نگه داشتند. وحشت اولیه بیشتر از ترس خود بازجویی بود . بعد از آمار بازجویی شروع شد. رعد از من می پرسید که :آیا تو پاسدار هستی؟ من گفتم خیر بسیجی و از نیروهای مردمی هستم . در حال پاسخ گفتن بودم که با اشاره ی نایب ضابط رعد یونس از پشت سر ضربه ی محکمی به چشم من زد که به یکباره همه چیز در مقابل دیدگانم تیره و تار شد. ضرب و شتم سرباز  بخاطر گرفتن اعتراف آغاز شد و من همچنان انکار می کردم . حقیقتا هم من پاسدار نبودم  اما اثبات این مطلب در آن روز کار سختی بود. با این حال مقاومت کردم و بعد از ساعتی چند کار بازجویی بدون نتیجه تمام شد و مرا با صورتی کبود و غرق خون به آسایشگاه منتقل کردند. بچه های آسایشگاه دوبار برای من گریه کردند که یکبارش همین روز بازجویی بود. وقتی وارد آسایشگاه شدم آنقدر صورتم کبود شده بود و خون آلود بود که بسیاری از بچه ها را به گریه انداخت.» تاثیر سوء آن ضربه ی ناگهانی برای همیشه بر بینایی شکرالله باقی ماند. او همچنان دچار ضعف بینایی است.

کارهای فرهنگی

شکرالله از سال 64 که صلیب سرخ وارد اردوگاه شد و فضا کمی بازتر گردید کارهای فرهنگی خود را آغاز کرد . حضور در کلاس های عربی پایه(صرف و نحو) و سپس تدریس این زبان در بین بچه ها ،خواندن کتاب منطق مظفر که به گفته ی خودش هنوز  هم از تجارب آن در تدریس دانشگاه استفاده می کند از اندوخته های ارزشمند او در اسارت بود. شرکت در کلاس های قرآن و نهج البلاغه و کلاس های عمومی اردوگاه و همکاری با گروه فرهنگی در بر پایی کلاس های عمومی در سطح اردوگاه از کارهای دیگر او بود. البته این کلاس ها در آغاز راه بخاطر فعالیت های جاسو سان کار آسانی نبود و توام با خطر بود بخصوص برای کسانی که سابقه ی حضور در اتاق بازجویی را داشتند.

شکرالله شهبازی از جمله نیروهایی بود که در طول اسارت نه تنها مشکلی برای مسئولین ایجاد نکرد که به نوعی کمک کار آنان هم بود. او در تاریخ 69/5/27 با سرافرازی به همراه گروه سوم آزادگان وارد کشور شد. و بعد از آزادی به تحصیلات خود ادامه داد وبا اخذ مدرک کارشناسی در رشته ی معارف به خدمت آموزش و پرورش درآمد و سپس ادامه ی تحصیل داد و مدرک کارشناسی ارشد خود را نیزدریافت نمود و در مرکز آموزش عالی فرهنگیان بهبهان و اهواز مشغول به تدریس شد روح دانش پژوه این آزاده سرافراز از سرچشمه علم و دانش سیراب نمی شد پس کسب مدرک کارشناسی ارشد وارد مقطع دکترا شد و توانست مدرک دکترای خودر ا نیز دریافت کند. حاج شکرالله به عنوان استادی  پرتلاش و خستگی ناپذیر در تربیت دانشجویان این آب و خاک فعالانه تلاش می کرد تا اینکه در سال 1399 بیماری کهنه و بجا مانده از رنج ها و درد های اسارت مجددا عود کرده او را رهسپار بیمارستان های بهبهان و اهواز و شیراز کرد  تحمل سختی های این بیماری امان او را بریده بود اما او همچنان صبورانه و امیدوارانه به زندگی ادامه می داد. تا اینکه در روز اول مهر ماه سال 1400 مقارن با دومین روز از هفته دفاع مقدس تسلیم سرنوشت شد و به یاران شهیدش پیوست. مردم قدر شناس بهبهان وروستاهای اطراف در روز جمعه دوم مهر ماه با بدرقه پرشور این آزاده صبور نشان دادند که  قدر دان فرزندان ایثارگر خویش بوده و هستند.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

  • ۰۰/۰۷/۰۳
  • آزاده رزمنده

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی