آزادگان بهبهان

پاک باش و خدمت گزار

آزادگان بهبهان

پاک باش و خدمت گزار

آزادگان بهبهان

اطلاع رسانی مناسبت ها و مراسم های هیات آزادگان بهبهان

۲۳ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

عن امیر المونین علیه السلام :

و انا اسال الله بسعه رحمته و عظیم قدرته علی اعطاء کل رغبه … ان یختم لی و لک بالّسعاده و الشّهاده.

حضرت علی علیه السلام در پایان عهدنامه خود به مالک اشتر نوشت :

من از خدا به گشایش رحمت و بزرگی قدرتش(بر آنکه هر چه بخواهد عطا می کند) می خواهم که پایان زندگی من و تو را به نیکبختی و شهادت قرار دهد.

شهید غلامعلی مسیری مطلق تولد 1349/1/28 شهادت   1366/7/7 محل شهادت محور اسلام آباد به باختران

 

شهیدمحمد علی باقری تولد 1310/7/4 شهادت 1359/7/9 محل شهادت آبادان

شهید حجت الله سادات پور تولد 1350/1/22 شهادت 1366/7/7 محل شهادت محور اسلام آباد به باختران

دارالمومنین بهبهان بیش از 1100 شهید تقدیم اسلام و انقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد 

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

آزادگان در زمره‌ی بهترین سربازان انقلابند : رهبر معظم انقلاب

 

احمد فرخی تولد 1339 

تاریخ اسارت 1359/7/1 جمعی ارتش جمهوری اسلامی ایران

آزادی 1363/7/27 تعویض مجروحین و بیماران

شهادت 1399/11/19 محل شهادت بهبهان

مرحوم احمد فرخی سال 57 به خدمت سربازی اعزام شد و در اواخر دوره خدمت خود در مرز مهران در اولین روز مهرماه سال 59 در درگیری شدید با نیروهای متجاوز بعثی به اسارت دشمن درآمد. او بیش از سه سال از عمر خود را در اردوگاه های رژیم بعث سپری نمود و شکنجه ها و سختی های سال های  اسارت را با تمام وجود متحمل شد و در جریان معاوضه بیماران و مجروحین در سال 63 به صلاحدید پزشکان صلیب سرخ از اسارت آزاد گردید

پس از اسارت به زندگی عادی خود بازگشت و در بهمن ماه سال 1399 پس از چندین سال مبارزه با بیماری تسلیم امر الهی شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به دوستان شهیدش پیوست.   روحش شاد و یادش گرامی باد.

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

سعادت را آنها بردند که آن چیزی را که خدا به آنها داده بود تقدیم کردند و ما عقب مانده آنها هستیم.   حضرت امام خمینی (ره)

شهید غلامحسین باولی بهمئی تولد1305/10/2شهادت 1366/7/7 محل شهادت محور اسلام آباد به باختران

شهید علی محمد بهمئی تولد1332/6/69 شهادت 1366/7/7 محل شهادت محور اسلام آباد به باختران

شهید عبدالحسین محمدی تولد 1340/8/13 شهادت 1360/7/7 محل شهادت بستان

دارالمومنین بهبهان بیش از 1100 شهید تقدیم اسلام و انقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد 

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

 

حاج حسین رنگ خانه متولد 1339

جمعی لشکر 92 زرهی اهواز

عملیات:هجوم دشمن در آغاز جنگ

اسارت :1359/6/31طلائیه   آزادی 1369/5/29

حسین در مورد روز 31 شهریور سال 59 می گوید:« ما برای حراست از چاه های نفت در طلائیه مستقر شده بودیم.  در دو طرف ما و رو برویمان عراقی ها بودند و تانک هایشان کاملا مشخص!!!! بعد از ظهر روز 31 شهریور  ساعت حدود شش بعد از ظهر بود که هجوم تانک ها  با پشتیبانی شلیک توپخانه ها آغاز شد و ما که تعدادمان از یک دسته هم کمتر بود!!! می بایست به مقابله با لشکری از تانک برمی آمدیم!!!!! در گیری آغاز شد و در همان شروع کار تعدادی از بچه ها زیر چرخ های تانک های دشمن  به شهادت رسیدند. کسانی که هنوز هم به عنوان مفقود الاثر هستند و هرگز خبر درستی در موردشان منتشر نشد.. ما تا تاریک شدن هوا مقاومت کردیم شاید بتوانیم از سپر شب استفاده کرده خود را نجات دهیم. اما تانک های دشمن زود تراز ما تنها جاده ی ارتباطی را بسته بودند و ما به اسارت دشمن درآمدیم .

حاج حسین رنگ خانه قریب به ده سال از عمر و جوانی خود را در اردوگاه های رومادیه یک،بین القفصین و موصل چهار سپری کرد و مدتی نیز از وجود پر برکت مرحوم حاج آقا ابوترابی استفاده نمود و روزگاری را در کنار این سید بزرگوار زندگی کرد.خودش می گفت که :«وجود حاج آقا مایه خیر و برکت برای ما بود»

سرانجام حاج حسین رنگ خانه در روز 29 مرداد ماه به همراه گروه چهارم اسرا قدم به خاک میهن اسلامی نهاد. و به علت بیماری شدید در بدو ورود به کشور او را به بیمارستان اعزام نمودند. او هم اکنون با  وجود بازنشستگی با بانک ثامن الائمه(سپه) بهبهان همکاری می نماید.

بیش از 220 تن از رزمندگان شهرستان بهبهان بخشی از عمر خود رادر اردوگاه های رژیم بعثی سپری کردند

و با عزت و سربلندی به میهن اسلامی خود بازگشتند.

درود خدا بر این بزرگ مردان باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:

مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ وَمَنْ قُتِلَ دُونَ أَهْلِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ وَمَنْ قُتِلَ دُونَ دِینِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ.

کسی که در راه حفظ مالش کشته شود و کسی که در راه دفاع از اهل و ناموسش به قتل برسد حکم شهید را دارد و کسی که در راه دینش به شهادت برسد شهید راه حق است. (مواعظ عددیّه، ص ٦)

 

شهید فصیح آفریدون تولد 1339/4/6 تاریخ شهادت 1366/7/7 محل شهادت محور باختران به اسلام آباد

شهید غلامحسین باج تولد1334/11/4تاریخ شهادت 1366/7/7 محل شهادت محور باختران به اسلام آباد

 

شهید عباسعلی نوی تولد1341/5/14 تاریخ شهادت 1367/7/7 محل شهادت بندر امام خمینی

 

دارالمومنین بهبهان بیش از 1100 شهید تقدیم اسلام و انقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد 

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

  مقام معظم رهبری:خانواده‌های شما با صبر خود اسلام را روسفید کردند و به نظام و جمهوری اسلامی آبرو دادند. (1/6/69)

حاج محمد باقر نجاریان متولد 1339

جمعی ارتش جمهوری اسلامی ایران

گروه 44 توپخانه اصفهان

گردان 301آتشبار

اسارت 59/7/3منطقه ی بازی دراز    آزادی 1369/5/29

در هنگام جستجو در خاکریز خاطره ها گاهی برخی از نام ها و تصویرها بی اختیار ذهن انسان را به خود مشغول می کند و هزاران سوال بی جواب را در فکر انسان ایجاد می نماید. یکی از این تصاویر و نام های آشنا نام سربازی فداکار و آزاده  متدین  و پایبند به اصول انقلاب ،محمد باقر نجاریان  است.

ایشان قریب به ده سال از عمر مبارک خود را در اردگاه رومادیه یک و موصل چهار جدید سپری نمودند.

محمد باقر  به همراه چهارمین گروه از اسرای ایرانی در روز 69/5/29وارد خاک پاک سرزمین اسلامی ایران شد و به علت شدت بیماری در بدو ورود او را از بچه ها جدا کرده و راهی بیمارستان نمودند. او بعد از آزادی در بانک سپه مشغول به کار شد و اینک بازنشسته شده و علیرغم بیماری شدیدش در هیات های مذهبی فعالیت می نماید.    

بیش از 220 تن از رزمندگان شهرستان بهبهان بخشی از عمر خود رادر اردوگاه های رژیم بعثی سپری کردند

و با عزت و سربلندی به میهن اسلامی خود بازگشتند.

درود خدا بر این بزرگ مردان باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

 ٧ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:

أَجْوَدُ النّاسِ مَن جادَ بِنَفسِه وَ مالِهِ فی سبیل الله تعالی.

سخاوتمندترین مردم آن کسی است که جان و مال خود را جوانمردانه در راه خدای متعال تقدیم نماید. (مستدرک، ج ١١، ‌ص ٨)

شهید نعمت الله عزت خواه تولد 1338/6/4 شهادت 1359/7/3 بستان

شهید محمد کاظم نحوی تولد 1338/5/28 شهادت 1359/7/3 محل شهادت بستان

شهید حمید محمد پور تولد 1345/8/1 شهادت 1365/7/4 محل شهادت دودانگه

دارالمومنین بهبهان بیش از 1100 شهید تقدیم اسلام و انقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد 

 

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

  مقام معظم رهبری:

من عقیده دارم و تأکید می کنم که حتماً ماجراهای اسارت گفته شود، نوشته شود، به تصویر کشیده شود .... از حافظه‌ها کمک بگیرید، بدون کم و زیاد، بدون افراط و تفریط؛ آنچه که واقع شده، بگوئید. وقتی این با بیان هنری همراه شود، در دلها و روحیه‌ها غوغا می کند

 شهید محمد رشید عبدالهی متولد1337

جمعی تیپ 15امام حسن(ع)-گردان سوم(عاشورا)

فرمانده ی گردان: محمود محمدپور 

گروهان دوم به فرماندهی:عبدالرضا سرخه

عملیات خیبر 62/12/4منطقه ی هور الهویزه

اسارت:62/12/9روستای البیضه عراق شهادت:1390/7/6

       آقای محمدرشیدعبدالهی ازبچه های مخلص ومؤمن بهبهان بوددر زمان اسارت بخاطر خدمات خالصانه اش بسیار مورد احترام بچه های خوزستان و بچه های آسایشگاه سه بود همواره با فروتنی مسوولیت های خطرناک را می پذیرفت در ابتدای اسارت مسئول حمام آسایشگاه 3 بود کاری که خطرات زیادی در پیش داشت چرا که عراقی ها همواره به دنبال بهانه های گوناگون بودند تا بچه ها مورد اذیت و آذار قرار دهند و حمام و نظافت آن و زمان تعطیل شدنش می توانست بهانه ی خوبی برای دشمن باشد.   بعد از اسارت نیز ایشان در بنیاد شهید جهت سر کشی به خانواده های شاهد و ایثارگر مشغول به کار شد تا بتواند به آلام و درد دل های این خانواده ها که بعضا به طور کامل فراموش شده بودند بپردازد هرچند که خودش می گفت:« شاید گفتن درد دل ها ،آنان را کمی آرام کند اما بر دردهای ما می افزاید چراکه توان کمی برای حل مشکلاتشان داریم»ا بخاطر پاکی و اخلاصش همواره امام جماعت آزادگان در جلسات ماهیانه بودو در انتهای زندگی با اهدائ اعضای بدنش آخرین ایثار ممکن را انجام داد و به حق پیوست. روحش شاد باد .                                                          اما خاطره ای در مورد این عزیز در ایام اسارت:                                 در اوایل اسارت که دشمن همواره به دنبال ایجاد اختلافات زبانی و مذهبی و.... در بین ما بود چنین مساله ای اتفاق افتاد که خود مرحوم محمد رشید ان را اینچنین بیان کرد:((دراوایل اسارت تقریبا اواسط مردادماه بودکه عراقی هانیم ساعت قبل ازسوت آماربعدازظهرازحمام هابازدیدبه عمل می آوردندوحضورافراددراین هنگام درحمام هاممنوع بودومسئول حمام باید10 دقیقه قبل ازحضورعراقی هاکارنظافت حمام راتمام کرده باشدتابرای آسایشگاه مشکلی ایجادنشود.روزی یکی ازبچه های کرداهل تسنن که یکی دوماه پیش  اسیرشده بودواردحمام شدشیوه ی اسارت این شخص عجیب بود.اورزمنده نبودوبرای دیدن خواهرش به طورمخفیانه واردعراق شده بودوبه بغدادرفته بودوپس ازمدتی درآنجادستگیرشده وبعداز زندانی شدن دربغدادبه عنوان اسیربه اردوگاه مامنتقل شدودرمراحلی برای اردوگاه مشکل زانیزبودازجمله درهمین ماجرااواعتقادچندانی به مسئله جنگ نداشت ومی گفت:((برای ماعراقی هاوایرانی هایکسانند !!!))

آقای عبداللهی می گفت:((قبل ازمن یکی دونفرازبچه هاازاوخواسته بودندکه ازحمام خارج شودزیرااگرسربازبیایدوایرادی بگیردهمه آسایشگاه مجازات می شوندامااوتوجهی نکرده بودمن به سراغش رفتم سلام کردم وبعدگفتم :((برادرمن وتوهردواسیرهستیم وتومی دانی که عراقی هاورودبه حمام رادراین ساعت ممنوع کرده اندواگربیایندهمه تنبیه خواهیم شد))من نمی دانستم که اهل تسنن است فقط باتوجه به اینکه اوزیاددست وپایش رامی شست وبه حرف های من توجهی نمی کردومن هم هرلحظه فکرآمدن سربازدرسرم بودگفتم :((چقدردست وپایت رامی شویی))ونمی دانستم که اودرحال وضوگرفتن است .درهمین حالت یکی ازبچه هامرامتوجه کردکه اهل تسنن است .ومن بعدازاین موضوع صورت اورابوسیدم وگفتم که:((من نمی دانستم شماداریدوضومی گیریدولی به هرحال بایدحمام راترک کنی))اوحمام راترک کردقبل ازآمدن سربازوماهم خوشحال شدیم که مشکلی ایجادنشده اماصبح روزبعدهنگام آمارسربازبه سراغ آسایشگاه ماآمدوگفت:((مسئول حمام کیست؟))نخست آقای عبدالصمدصالحی نژادپیش رفت وگفت: ((من هستم))اماآن فردکه نامش خلیل بودگفت نه این نیست .وسپس من بلندشدم چون احساس کردم ممکن است برای عبد الصمد مشکلی بوجود آید اوبلافاصله گفت:((این است))مرابه وسط اردوگاه بردند.افسرعراقی فرمانده ی اردوگاه ایستاده بودآقای عسکری راصدازدندایشان نیزآمدند. افسر عراقی گفت:((توگفته ای که اهل تسنن کافرند؟))من انکارکردم اما خلیل تأییدکردوتامن خواستم حرفی بزنم خودافسرعراقی ضربه ی محکمی به من زدوبعدبه سربازان دستوردادتامرابزنندوالبته آنهاهم سنگ تمام گذاشتندافسراردوگاه به آقای عسکری گفت که مسئولین آسایشگاه رابه وسط اردوگاه بیاورد.افسرعراقی باتندی وخشونت به مسئولین آسایشگاه هاحمله کردوگفت:((شمامی گوییداهل تسنن کافرند...)) این جریان درشرایطی اتفاق افتادکه برادران اهل تسنن به همراه ماضربات شدیدکابل های دشمن راهرروزمتحمل می شدند. اما امروزیک شخص بیگانه ازجنگ ورزمندگی می خواست تابه همراه دشمن ایجادتفرقه واختلاف کند.امابه لطف خداونددرتمام طول اسارت آن ها همبستگی وهمراهی خودرابابچه هاحفظ کردند. 

  وبنابه اقراریکی دوتاازبچه های اهل تسنن بارهاسربازان به آنهامی گفتندکه :«این هاشمارامسلمان نمی دانندوهمیشه این برادران پاسخ می دادندکه ماو آنهاهردومسلمانیم وبه راحتی کنارهم زندگی می کنیم .»وشکرخداراکه توطئه های دشمن دراین باره نیزبه جایی نرسید. اما در پایان این ماجرا و تا زمانی که خلیل در اردوگاه ما بود عبدالرشید هیچگاه نسبت به او دست به اقدام تلافی جویانه ای نزد .کسانی که در سال اول بچه ها را اذیت می کردند بعدها به نوعی تنبیه شدند یا عذر خواستند اما خلیل به همان شکل زندگی کرد و عبدالرشید هم همواره احترام او را داشت. و البته نتیجه ی این کار هم این بود که عبدالرشید در نزد دوستان محترم بود و خلیل جایگاه خوبی نداشت.

سال 64صلیب سرخ عکسی از هادی و مهدی دو پسر محمد رشید را به همراه چند نامه برای او آورده بود.محمد رشید با دیدن عکس ها دچار حالت عجیبی شده بود علاقه  به فرزندان و دروری از آن ها مدتی فکر این رزمنده ی خدا جو را به خود مشغول کرده بود محمد رشید پس از مدتی بخاطر اینکه عشق به فرزندان و خانواده نتواند تاثیری برادامه ی مسیر مقدسش داشته باشد عکس های دو فرزند دلبندش را پاره کرد و کنار گذاشت تا مبادا شیطان از حربه ی عشق به فرزندان لغزشی در او بوجود اورده و اجر و پاداش جهاد در راه خدا را مخدوش کند. همه ی اسرا می دانستند که افراد متاهل در اسارت مسوولیت بالاتری دارند و سختی های بیشتری را باید متحمل شوند. من با رها با خود اندیشیده ام که چه نیرویی باعث می شد که متاهلین بتوانند فکر خانواده ی خود را کنار گذاشته و با مساله ی دوری ان ها کنار بیایند و همواره پاسخی جز این نیافته ام که خداوند خود فرموده است:«من یتق الله یجعل له مخرجا».آری تقوی الهی است که خدا را به یاری انسان ها می رساند و مشکلات را آسان می کند.                                            حاج محمد رشید در اواخر اسارت مسوول بهداری آسایشگاه بود یا بهتر بگویم رابط بین آسایشگاه و بهداری اردوگاه بود . مسوول بهداری در اوایل اسارت دکتر مسعود و سپس دکتر جواد و در اخر اسارت دکتر هادی بود.این پزشکان موفق و کوشا بعضی دارو ها را بین این رابط ها تقسیم می کردند برای روز مبادا! روزی که عراقی ها ما را تحریم می کردند و دارو نمی دادند!! بچه ها برای پنهان کردن دارو ها روش های گوناگونی داشتند. محمد رشید داروها را در کلاهش پنهان می کرد !! کلاه به سرش بود و دارو ها زیر کلاه!!! روزی هم لو رفت کلاه را از سرش بر داشتند و داروها در مقابل سرباز افتاد و محمد رشید عازم زندان شد.

بعد از اسارت محمد رشید خدمت خود را در سپاه ادامه داد و مدتی نیز به عنوان معتمد معین در بنیاد شهید مشغول به کارشد. تا اینکه در مهرماه سال 1390جهت معالجه به تهران مراجعت کرد.او قبل از ورود به اتاق عمل از خانواده اش خواست تا در صورت موفقیت آمیز نبودن عمل اعضای بدنش را به نیازمندان اهدا کنند.آری محمد رشید با آخرین ایثار خود ایستادگی خود را در راه حق اثبات کرد.  و بدینسان در روز شش مهرماه سال 1390جان به جان آفرین تقدیم نمود و به خیل شهدای گرانقدر پیوست.

روحش شاد و یادش گرامی باد

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰

 

 

قدرت الله حاجی زاده متولد 1347

تیپ بعثت گردان رعد

علیات رمضان

تاریخ اسارت23/4/1361 محور کوشک

تاریخ آزادی شهریور 1369

شهادت 5/7/1395

فروردین سال 1347 در روستای اسدآباد ار توابع شهرستان بهبهان کودکی به دنیا امد که مادرش او را «قدرت الله» نامید قدرت الله دوران کودکی و دبستان را در همین روستا سپری کرد.

سال سوم ابتدایی بود که حرکت انقلابی مردم آغاز شد. سرباز کوچک امام هنوز در سنی نبود که بتواند در مبارزات سیاسی ایفای نقش کند اما با همین سن کم در راهپیمایی های انقلاب شرکت می کرد.

بعد از پیروزی انقلاب و پایان دوره ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی اخگر(شهید هاشم زاده) شد و دوسال در این مدرسه درس خواند دانش آموزی آرام و با وقار بود . علاقه زیادی به ورزش فوتبال داشت بیشتر علاقه داشت که در پست دفاع چپ بازی کند زیرا چپ پا بود و در این پست راحت تر بازی می کرد.

12 ساله بود که تجاوز رژیم بعثی علیه ایران آغاز شد.. قدرت الله سال 1361 وارد بسیج شد و دوره مقدماتی را زیر نظر شهید سالارپور و محمد طلا مظلومی(فرمانده پیشین سپاه بهبهان) سپری کرد. هر روزی که می گذشت قدرت الله بزرگتر و اماده تر می شد تا وظایف سنگین تری را بر عهده بگیرد.

فعالیت های او در بسیچ منحصر به فراگیری فنون نظامی نبود او با شرکت در کلاس های عقیدتی و فرهنگی نیز روح جستجو گر خود را سیراب می کرد.

تیر ماه سال 61 فرا رسید بیش از یک ماه از پایان عملیات غرور آفرین فتح بزرگ خرمشهر می گذشت. قدرت الله با حضور در بسیج مهیای اعزام به جبهه بود. سرانجام روز اعزام فرا رسید و انتظار رزمنده جوان ما نیز به سرامد. او در تیر ماه سال 61 به همراه گردان بهبهان به خرمشهر اعزام شد.

شبانگاه 22 تیر ماه سال 61 غیور مردان ارتش اسلام در عملیات رمضان با رمز «یا مهدی ادرکنی» از محورهای جنوبی به سنگر های بعثیون متجاوز یورش بردند و یکی از سخت ترین و گسترده ترین عملیات های آن سال را رقم زدند. در این عملیات بزرگ  و گسترده قدرت الله به سختی مجروح شد و با همان حالت مجروحیت به اسارت دشمن درآمد و بدین ترتیب رزمنده جوان ما زندگی جدید و سختی را آغاز کرد.

قدرت الله به همراه دیگر اسرای عملیات رمضان مسیر سخت و طاقت فرسای خط مقدم تا بصره و بغداد و موصل را پشت سر نهاد و وارد اردوگاه موصل محل نگهداری اسرای ایرانی شد.

مدت اقامت او در این اردوگاه 9 ماه بود در گیری معروف آذر ماه سال 1361 در همین اردوگاه اتفاق افتاد مجروحیت قدرت الله که مدتی بود کمتر شده و رو به بهبود بود در این درگیری بازهم بیشتر شد و آسیب های جدیدی دید. ضربات مهلک و کشنده نیروهای ضد شورش بعثی در آن روز  سیاه و غمبار بسیاری از اسرای ایرانی را به خاک و خون کشید و چند نفر زیر این ضربات مهلک به شهادت رسیدند . و تعداد زیادی مجروح شدند. بعد از پایان درگیری و تسلط دشمن براوضاع اسرای عملیات رمضان را  به اردوگاه موصل سه(چهار جدید) منتقل کردند.

روز ورود اسرای عملیات رمضان به اردوگاه جدید سربازان کابل به دست دشمن که ماموریت داشتند با شدت تمام با  سربازان ارتش اسلام چه پیر و چه جوان  و چه مجروح برخورد کنند  ضربات بیشماری را بر پیکر نحیف این عزیزان فرود آوردند.. اسرای اردوگاه وصل چهار از آن روز به عنوان یکی از غمبارترین روزهای اسارت خود یاد می کردند.

یکی از دوستان نقل می کرد که حاج آقا ابوترابی که از پشت پنجره شاهد این صحنه های غم انگیز بود به شدت می گریست و می گفت:« چقدر سخت است که شاهد فرود این صربات بر پیکر فرزندان اسلام باشیم و نتوانیم برای رهاییشان کاری انجام دهیم»

اغلب بچه ها با گریه دعا می کردند که این وحشیگری زودتر به پایان برسد. قدرت الله با وجودی که سن کمی داشت و می توانست از میان سربازان کابل به دست بگریزد و کمتر مورد اذیت و آزار قرار بگیرد اما تلاش می کرد که خود را سپر افراد مسن کند تا کمتر صدمه ببینند هرچند که خودش ضربات بیشتری را متحمل می شد.

بعد از پایان ضرب و شتم تقسیم بندی آغاز شد و قدرت الله را به آسایشگاه چهار منتقل کردند . این آسایشگاه محل آشنایی ایشان با «حاج محمد باقر نجاریان » هم بود

ایشان در مورد این آشنایی می‌گویند قدرت الله نوجوانی سر زنده بود و شاداب و در تمام فعالیت های عمومی اردوگاه شرکت می کرد در اردوگاه کلاسهای عقیدتی سیاسی فرهنگی و ورزشی دور از چشم سربازان تشکیل می شد

قدرت‌الله حضوری مستمر در این کلاس‌ها داشت حتی در کلاس نهج البلاغه به صورت انفرادی و بعد از نماز صبح شرکت می‌کرد در ورزش به فوتبال و ورزش های رزمی توجه زیادی داشت در اردوگاه با وجود حساسیت شدید دشمن کلاس های رزمی با حفظ مسائل امنیتی برقرار بود

قدرت الله در اواخر اسارت   به رزمی کاری نیمه‌حرفه‌ای مبدل شده بود از سوی دیگر در گروه نگهبانی مراسم ، گروه‌های نظافت و کمک به آشپزخانه نیز شرکت فعال داشت

یکی از ویژگی هایی که بیش از سایر موارد در وجود ایشان بارز بود حسن خلق و برخورد گرم و دوستانه ای بود که خیلی زود دیگران را مجذوب خویش می ساخت به همین دلیل بود که دوستان زیادی از شهرهای مختلف مثل شوش دزفول اصفهان اهواز و ....در مراسم تشییع جنازه ایشان شرکت فعال داشتند

یکی از دوستان اصفهانی اش که در مراسم تشییع جنازه غمبار  اوشرکت کرده بود می گفت ده روز قبل از واقعه در خانه ما مهمان بود و این ارتباط و دوستی  بعد از آزادی قطع نشده بود مرحوم قدرت‌الله حاجی زاده با گروه چهارم اسرا در روز ۳۰ مرداد سال ۶۹ با سرفرازی کامل و میهن عزیز اسلامی مان گام نهاد و پس از مدتی در اداره برق شهرستان بهبهان مشغول به کار شد و در سال ۱۳۷۰ ازدواج کرد

حاصل این ازدواج سه دختر و دوپسر بود در محیط کار به خاطر جدیت و تلاش بی وقفه همواره مورد توجه بود با تشکیل هیئت آزادگان بهبهان حضور خود را در این تشکیلات خود جوش  مستمر نمود و از جمله خیرینی بود که با کمک های مالی خود خدمتگزاران هیئت را در انجام خدماتشان یاری می نمود

وقتی که در مرداد ماه سال 95 در همایش سالگرد ورود آزادگان از او خواستم که در ردیف اول بنشیند تا هنگام تقدیر از خیرین از ایشان همدردی شود اظهار نارضایتی نمود و گفت من فقط به وظیفه‌ام عمل کردم و راضی نیستم که در جمع اسمی از من برده شود

سرانجام قدرت الله عزیز روز ۵ مهر ۱۳۹۵ در مسیر اهواز به دزفول زمانی که برای ثبت نام دخترشان در دانشگاه آزاد‌دزفول بود بر اثر سهل‌انگاری راننده یک کامیون دچار سانحه شد و به همراه چهار نفر از اعضای خانواده جان به جان آفرین تسلیم نمود

از این خانواده یک پسر به نام مهدی و یک دختر باقی ماندند مراسم تشییع پیکر او و خانواده‌اش به حدی باشکوه برگزار شد که گویی تمام شرکت‌کنندگان از حسن خلق و منش والای او باخبر بودند روز ششم مهرماه در میان حزن و اندوه حاضرین پیکر پاک این عزیزان در بهشت رضوان بهبهان و خاک سپرده شد

روحش شاد و یادش گرامی باد

 

  • آزاده رزمنده
  • ۰
  • ۰
ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم.
حضرت امام خمینی (ره)
 
 
 
شهید محمد تقلبی تولد1343/1/2 شهادت 1359/7/1 جزیره مینو
 
شهید ناصر آبروشن تولد 1343/4/6 شهادت 1364/7/2 محل شهادت مهران
 

دارالمومنین بهبهان بیش از 1100 شهید تقدیم اسلام و انقلاب نمود

روحشان شاد و یادشان گرامی باد 

  • آزاده رزمنده